English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3733 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forty one billiard U بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
basebal billiard U نوعی بیلیارد کیسه دار با 12گوی شماره گذاری شده از 1تا 12
pocket billiards U بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pill pool billiard U بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
mr. and mrs billiards U بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
pockets U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
one pocket billiard U بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
line up billiard U بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
cribbage billiard U بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
forty one continous billiard U بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
bottle pocket billiard U بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
rotation billiard U بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
nine ball billiard U بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
hazarded U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazards U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
poker pocket billiards U بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
shake bottle U بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
user U نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
users U نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
sacked U کیسه خواب کیسه سربازی
marsupium U کیسه جانوار کیسه دار
sacker U کیسه پرکن کیسه ساز
sacks U کیسه خواب کیسه سربازی
sack U کیسه خواب کیسه سربازی
station number U شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
DTMF U روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
count off U شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
cleek U چوب شماره 4 چوبی یا اهن شماره 1 گلف
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
they exceeded us in number U شماره انها از شماره مابیشتر بود
lay reference number U شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
anisandrous flower U گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
an isaiah flower U گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگیهای ان برابر باشد
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
adjutantship U معینی
adjutancy U معینی معاونت
inbound U محصور در حدود معینی
he is at a loose end U کار معینی ندارد
stationed U درپست معینی گذاردن
stations U درپست معینی گذاردن
station U درپست معینی گذاردن
cost plus U بعلاوه سود معینی
ageless U بدون عمر معینی
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
orb U بدور مدار معینی گشتن
local option U اختیار تعیین محل معینی
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
head for U به سمت معینی در حرکت بودن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
model U مطابق مدل معینی در اوردن
models U مطابق مدل معینی در اوردن
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
emplace U در محل معینی قرار دادن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
predecease U پیش ازواقعه معینی مردن
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
tonner U کامیون دارای فرفیت معینی
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
billiards U بیلیارد
calibrated U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
tonner U کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
cover drive U ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
protraction U نقشه کشی طبق مقیاس معینی
calibrating U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
term insurance U بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
calibrates U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrate U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
cueball U گوی بیلیارد
billiard U بازی بیلیارد
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
billiard table U میز بیلیارد
english billiards U بیلیارد انگلیسی
dimension stock U چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
blood counts U شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
capias U حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
blood count U شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
cover point U محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
section hand U کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
off break U کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
cues U باچوب بیلیارد زدن
cue U باچوب بیلیارد زدن
head U انتهای میز بیلیارد
balking billiard U بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
snooker U بازی شبیه بیلیارد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
linebreeding U پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
time zone U منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
camporee U اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
time zones U منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
phonotypy U چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
balkline U خط عرضی روی میز بیلیارد
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
bed U سطح هموار کف میز بیلیارد
beds U سطح هموار کف میز بیلیارد
cannon U ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannons U ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
top U ضربه به بالای توپ بیلیارد
English U گردش فرفرهای گوی بیلیارد
carom U ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
chalk number U شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
masse U ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
fifteen ball billiard U بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
lemons U بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
lemon U بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
stock number U شماره فنی انبار شماره انبار
baulks U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balk U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balks U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulking U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
balked U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
in hand U گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
balking U قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
break shot U نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bumper pool billiard U بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
follow shot U ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
anchors U هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
anchoring U هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
anchor U هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
minister resident U صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
clearing and switch buying U توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
cut U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
cuts U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
place U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
one and nine balls billiard U بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
places U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
placing U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
hovering acts U قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
count U حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting U حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
cue U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
counts U حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted U حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
cues U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
bond U سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
bladder U کیسه
water bag U کیسه اب
pouches U کیسه
sacs U کیسه
valise U کیسه
pursing U کیسه
bladders U کیسه
purses U کیسه
pursed U کیسه
cyst U کیسه
purse U کیسه
cysts U کیسه
valises U کیسه
pouch U کیسه
hydatid U کیسه اب
saddle bag U کیسه اب
bourse U کیسه
money bag U کیسه
sac U کیسه
bagful U یک کیسه
ballast U کیسه شن
pickpockrt U کیسه بر
cod U کیسه
bagging U کیسه
icebag U کیسه یخ
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com